سلام


به نظر من مفهوم کلی خطر قرمز و شناختن اون و نزدیکی و دوری از اون خیلی مهمه

شاید همه زندگی اجرایی ما این باشه که این خطوط رو بشناسیم و ازش دور و یا بهش نزدیک بشیم.

به نظر من به صورت کلی ما بین دو خط قرمز هستیم. خط قرمز عرضه و یا اجرا و یا سرویس دهی و خط قرمز تقاضا و یا انتظارات و قول ها

نه باید بگذاریم که از خط قرمز تقاضا رد شیم و بی توجهی کنیم به خواسته ها و نه باید بگذاریم که تعلل سبب عبور از خطوط قرمز سرویس دهی بشه

به نظرم به صورت کلی نمیشه این حرف رو شفاف کرد و باید مدتی بگذره و طی مثال هایی منظور خودمو ارائه بدم

به نظر خودم من خطوط قرمز عرضه رو خوب میشناسم. یعنی میدونم تا کجا میشه رفت بدون اینکه هزینه داد. و علاقه دارم بسیار مویی هم برخورد کنم با این قضیه. یعنی ماگزیمم نزدیکی رو داشته باشم.

برای این کار باید بیش از هر چیز تجربه داشت. خود بنده جاهایی به خاطر بی تجربگی رد کردم خطوط قرمز رو

تجربه یعنی بتونی همه اتفاقات و احتمالات ممکن توی یک زمینه ای رو بسنجی و درضمن بدونی که نهاد ناظر و یا انتظامی و انظباطی به چی حساسه و حد تقاضای اونا کجاست

اونوقت میتونی برنامه ریزی کنی که به خطوط قرمز نزدیک بشی بدون اینکه اونا رو وادار به عمل کنی

البته باید توجه داشت که اگر پشتوانه نداریم نزدیک شدن به خط قرمز یعنی آلارم دادن برای حذف خودمون

باید مراقب باشیم که بدون پشتوانه جلو نریم که بد میخوریم.

حالا بعدا مثال میزنم که منظورم چیه