مطلبی خواندم در یکی از کانال‌های عکاسی در تلگرام به نام صنعت عکاسی با آدرس https://t.me/sanateakkasi تحت عنوان «چگونه عکاسی سیاه و سفید به من یاد داد احساسات را ثبت کنم»

جدای از نگاه جالب و عنوان جالب مقاله، پس از تلاش برای تست این موضوع توسط دوربین گوشی، به نکته‌ای اندیشیدم که در ادامه توضیح می‌دهم.


چپ نویسخودکار سیاه و سفید
«عکس در اتاق محصول با دوربین huawei honor 7 ثبت شده»




عنوان مقاله «چگونه عکاسی سیاه و سفید به من یاد داد احساسات را ثبت کنم» است. 
اگر پایان هر دوره از زندگی را یک عکس و نیازمندی‌های موفقیت در دوره بعدی را تلقی احساسات ما از یک خودکار رنگی مثل همین‌ها که در عکس هست در نظر بگیریم و دوربین عکاسی زندگی نیز عکس‌های سیاه و سفید بیندازد، آن‌وقت قضیه کاملا متفاوت می‌شود.

آیا در پایان هر دوره اینکه خودکارمان چه رنگی باشد مهم است؟ 
اینکه همه خودکارها یکسان باشند چه؟
تعدادشان مهم است؟

اصلا رابطه رنگ و تعداد خودگار و ظرف وجودی ما چیست؟ ظرف وجودی پرتر جذابیت دارد یا ظرف خلوت با چینش درست؟

بدیهتا پاسخی قاطع و متقن نمی‌توان داد. در پاسخ به هر سوال می‌توان گفت «بستگی دارد» یا اینکه « 0 و 1 نیست و به میزانش مناسب است». من هم قصد ندارم تا به این سوالات پاسخ دهم اما بررسی زندگی از این دیدگاه، نیاز امروز من جهت تصمیم‌گیری درست برای ادامه مسیر است.

اینکه چند خودکار بردارم؟ چه رنگ‌هایی بردارم و چه جور بچینم که از دیدن عکس پایان این دوره از زندگی‌ام که فکر می‌کنم حدود 25 سالگی باشد لذت ببرم. 

در ادامه پست در کانال تلگرام صنعت عکاسی، گفته بود که سیاه و سفید شدن عکس‌ها نویزها را از بین می‌برد. درواقع سبب می‌شود شما صرفا خاطره‌ای رنگی نداشته باشید بلکه آن خاطره و لحظه را حس کنید. 

سیاه و سفید دیدن اتفاقات و حذف نویزها در نگاه روزمره‌ام، مهم‌ترین چالش این دوره است. نویزها می‌تواند من را به فربه‌کردن چیزی که نباید و غفلت از چیزی که باید مشغول کند.

من تصمیم گرفتم به جای تمرکز و دقت‌نظر بیش‌ازحد در انتخاب یک خودکار متفاوت -که درواقع همان تکیه بیش‌ازحد بر جنبه رسمی و اداری و اجرایی زندگی فعلیم است- کمی هم خودکارهای رنگی متفاوت داشته باشم. رنگ متفاوت خودکار زرد در سمت چپ تصویر قطعا زیبایی تصویر را بیشر کرده است.

عکس احتمالی این دوره از زندگیم پر است از خودکارهای سرمه‌ای، مشکی، آبی و بنفش پررنگ.
کمی هم زردبودن شاید لازم باشد.

تصمیمی که گرفتم تکیه بر احساسات و هنر است. هنر و هنرجویی و هنرمندی و احساسی زندگی‌کردن و در اساس اصالت دادن به احساس در زندگی من صرفا در حد برانگیختن احترامم نسبت به این مقولات و موضوعاتِ تبعی و در پاره‌ای از مباحث انکار و سرکوب آن‌ها بوده است. تصمیم گرفتم در حد خودم کمی به این عرصه‌ها پا بگذارم - وگرچه می‌دانم هرگز قرار نیست آدمی هنرمند یا احساسی بشوم- برایشان وقت بگذارم. موسیقی و عکاسی هم اولین تارگت‌های من هستند. احتمالا در آینده سراغ سینما و تئاتر هم رفتم.
شعر هم که در شوره‌زارترین ایام زندگی من جریان داشته در این برهه خروشان‌تر خواهد شد.

امیدوارم با این تغییرات دقیقه نودی، عکس خوبی را یکی دو سال آینده برای باقی عمرم ثبت کنم. که اگر نکنم باید ده‌ها لنز گران‌قیمت بخرم تا بلکه ازین شوره‌زار عکسی خوب بیندازم.

رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْراً کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ (286 )