امروز بعد مدتها فرصت کردم چریکی کتاب بخونم. با علاقه، به موضوعی مورد علاقه.
نمیدونم چرا آخرین کتابهای جدیای که خوندم درمورد طنز شده. به طور اتفاقی هم نویسندشون یکی در اومدن. جان موریل. آخری رو سال 93 در حین اعتکاف تموم کردم به نام فلسفه طنز. اون کتاب قرار بود مقدمهای باشه بر خوندن دو سری کتاب. یه سری کتاب فلسفی برای شناخت موضوعاتی که قصد دارم بهشون ورود کنم مثل هنر و مشتقاتش. خود فلسفه طنز هم در این سری بود. نه موفق شدم کتابهارو بخونم و نه موفق شدم به موضوعات هنری وارد بشم. سری دوم کتابهای جامعهشناسی بودند. غایت آمال که هنوز گام جدی برنداشتم در حوزش. کتاب نظریههای کلاسیک جامعهشناسی به قدری سخت و دشوار بود که بعد چندین بار خوندن 100 صفحه اولش گذاشتمش کنار. درگیریهای لیان اجازه نمیداد.
اما حالا بعد 2 سال و خوردهای با یک روحیه مضاعف و یک برنامهریزی واقعبینانهتر بعد خوندن یه رمان نسبتا متوسط کمی گرم شدم و کشش اینکارای چریکی رو در حین این همه کار و بدبختی و مشغله پیدا کردم. البته که نباید از همراهی دوستان عزیز باتجربه در این فاز جدید به سادگی گذشت. امیدوارم این فاز حداقل یه مدت خوبی ادامه پیدا کنه.
اگر سناریو دار هم نشد لااقل خود کتاب خوندن قطع نشه.
این ریویو هم تو goodreads گذاشته شده:
بدیهتا کتاب در حد رسالت خود مانده و از آن فراتر نرفته است. رسالت کتاب به وضوح در مقدمه و پشت کتاب نوشته شده است: «برای کسی که میخواهد اولی بار با مسئله یا مبحثی در فسلفه آشنا شود یا شناخت بهتری از آن حاصل کند، یکی از گزینههای مناسب این است که کار را با خواندن مدخلهای مربوط به آن در این دانشنامه آغاز کند.» برای من که کتاب فلسفه طنز از همین نویسنده را خواندهام، این کتاب سناریویی بسیار خلاصه و منقطع و نامرتب از کتاب فلسفه طنز است. توضیحاتی اولیه از نگرشهای مختلف به طنز که گاهی نیز با برداشت فعلی ما از واژه «طنز» متفاوت است. همچون کتاب فلسفه طنز با خواندن صفحات اولیه نگرش خواننده به طنز و شوخی بیشتر به لودگی و رذیلت انسانی میگراید. در کتاب به وضوح مساله استهزا و لودگی از خوشذوقی و طنازی و شوخی به معنای عام امروزی تفکیک نشده است و با به یک چوب راندن همه این مفاهیم، بسته به لطف فلاسفه مختلف، از جهات متخلف شاهد تقبیح طنز و طنازی هستیم. بنظر میرسد کتاب به این نکته که طنازی - و نه استهزا- به عنوان پیشامدی لحظهای و ساری در زمان و نه هدف برنامهریزی شده اتفاق میافتد توجهی ندارد.
در پایان هم با بیانهای متفاوت نظریه سازگاری سعی در رد فضای ابتدای کتاب دارد و از طرفی دیگر با مقایسه تراژدی و کمدی و بیان تاثیرات فیزیولوژیک کمدی میکوشد تا فضای منفی یا به قول مترجم «ناخوشنامی» طنز را تعدیل کند. در این بررسی شاید مقایسه پایانی و بیان هفت شباهت فلسفه و استندآپ کمدی کمی شتابزده به نظر برسد.
اگر خوانندگان کتاب به فضای کلی بحث علاقهمندند حتما کتاب فلسفه طنز اثر جان موریل را مطالعه کنند. تمامی مباحث این کتاب با سناریوی قابل قبولتری در آن کتاب مفصلتر مورد بررسی قرار میگیرند.