در نظر نگرفتن و محاسبه نکردن عوامل موثر، پیش از ورود به یک داستان باعث پیامدهای متعددی میشه. من قریب به یک و نیم سال پیش تصمیم گرفتم که مراقب این عوامل باشم. تقریبا هم خوب حواسم بوده. اما اینبار بد از دستم در رفت. تاثیر عاملی رو پیشبینی نکرده بودم که هرگز زندگی نکرده بودمش. دیدی نداشتم بهش و اصالتی قائل نبودم براش.
در این مورد من مصداق ضربالمثل اومدم صواب کنم کباب شدم هستم. اما خوب این آتش ظاهرا تو من نهفته بوده و کسی عاملیتی در این اتفاق نداشته. برای من هم صوابکردنه الزام داره هم این کباب شدنه. ترکیبشون سعهصدر خوبی آورده برام. تنها نگرانیم عمل به مسئولیتهاییه که قبل این اتفاقات پذیرفتم و برای انجامشون نیاز به همون انرژی سابق دارم نه چیزی که الان هستم. چیزی که الان هستم توانمندیهایی تو ابعاد دیگه زندگیمه که فعلا به کار تعهدات سابق نمیاد.
راضیم که این اتفاقات تو این سن داره رخ میده که هزینش کمه. من اگر در دام مظلومنمایی و نالهکردن نیفتم که بدیهتا نباید بیفتم که اگر بیفتم بعد این همه مدت باید برم بمیرم، قضیه زود مدیریت میشه قطعا.
همراهی دوست عزیزم در این برهه رو فراموش نخواهم کرد. آدم نمیتونه برای همهجای زندگیش اونجور که میخواد برنامهریزی کنه. باید برای رفیقای مورد اعتمادش حوزه اثر بیشتری قائل بشه و اجازه بده اونا بهش راهکار بدن. من اینکارو کردم. منتظر نتیجه گرفتنم.